-
روستایم ،ای اسطورة عشق(ولیکچال)
جمعه 8 خردادماه سال 1388 12:07
روستایم ،ای اسطورة عشق سرزمین پاکیها چه بر سرت آمده دیگرکوچه باغ عطرعاطفه نمیدهند سرزمینم از چه روح لطیف چشمه سارانت در سینه سای بی آلایش کوهساران خشکیده اند.سرزمینم آیا به خاطر می آوری دوستیهای روزگار بر باد رفته راسفره های بی نان و دستهای بخشنده مردمان تنگدست وقلبهای رئوف . آن روزهاچه با صفا بود شریر ماه شَر شَری او...
-
دهکده ام ولیکچال
جمعه 8 خردادماه سال 1388 11:08
-
برای دوستانم
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1388 22:03
دیدگاه روانشناسان درباره تأثیر ایمان در کاهش اضطراب کارشناسان معتقدند، در قرآن نیروی معنوی وجود دارد که در نفس انسان تأثیری شگرف بر جای میگذارد، این نیرو باعث بیداری وجدات و تیزی احساس و شعور و صیقل روح انسان میشود و ادراک و تفکرش را بیدار و بصیرتش را جلا میبخشد. به همین دلیل است که انسان پس از اینکه در معرض تأثیر...
-
برای دهکده ام ولیکچال
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 19:12
تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است... دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنجهای عالم را در رگهایم جاری کرد درد هایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد؟ دوری از تو حسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای دردناک داغ ستم پوشاند . دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش ؟ برای داشتنش...
-
از من
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 11:54
در این جهان هرگز خود را با دیگری مقایسه نکن، چرا که مقایسه خود با دیگری نوعی بی احترامی به خویشتن است. هرگز کسی نخواهد توانست قفلی بدون کلید بسازد، از این رو خداوند کسی را با مشکلی بدون راه حل مواجه نخواهد ساخت. حیات به روی شما می خندد وقتی شما ناراحتید، به روی شما لبخند می زند زمانی که شما خوشحالید و در برابرتان...
-
نامه ای برای او
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 16:31
بسم الله الرحمن الرحیم ( یاداشت 1381.10.18 روز چهار شنبه ساعت 11.40 ) همواره میخواستم در شکوه باران زلالیت ان را لمس کنم اما دریغا که باران در کویر این نگاهم هیچ وقت نبارید برایم تمام لحظه هایم تابستان خشک و گرمی بوده و هیچگاه قطره ابی را ندیدم که از سقف اسمان بچکد ای کاش اسمانیها ما زمینیها را می فهمیدند هر چند می...
-
کاش ای کاش
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 13:35
آن یکی الله میگفتی شبی تا که شیرین میشد از ذکرش لبی گفت شیطان آخر ای بسیارگو این همه الله را لبیک کو؟ مینیاید یک جواب از پیش تخت چند الله میزنی با روی سخت او شکستهدل شد و بنهاد سر دید در خواب او خضر را در خضر گفت هین از ذکر چون وا ماندهای چون پشیمانی از آن کش خواندهای گفت لبیکم نمیآید جواب زان همیترسم که باشم...
-
در ادامه یادداشت 29 فروردین (درد دل)
شنبه 12 اردیبهشتماه سال 1388 18:44
بنوم خدا جان پیر تازه اسا شه جا سته راست بیه جان مار بخاری تش په دست لمه ونه دست دله انده هرستا بیه تا که شیره کله سر وسته بئیره بعد شم پیر بعد نون و چایی هدائن بدرقه کرده تا پیر بوره از خنه بیرون تا نماشون شه جان تن ر کار بزنه تا اما چندتا وچون اشکم ر سر هاکنه سرد زمستون تا خاسته روز بنه هایره اتا سال انگاری بیه...
-
سلام
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 22:47
این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده وصمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد : ... با سلام و آرزوی طول عمر که زمانه این زمان نمی دهد کاش این زمانه زیر و رو شود روی خوش به ما نشان نمی دهد یک وجب زمین برای باغچه یک دریچه آسمان نمی دهد وسعتی به...
-
ولیک چال زنده باد
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 22:26
-
سخنی با هم وطنم
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 20:28
بنام خدا سلام با ارزوی دلی شاد و لبی خندان برای مردمان ساده و بی ریا شما که در نگاه مهربانتان صفا و صمیمیت موج میزند با شما که اندکی در کنارتان بودن افتخار من است ارزو دارم روزی تمام مردمان ساده دهکده ام را در صفا و ارامش ببینم ان روز به یاری خداوند نزدیک است با سوالی در انتظار نظرات سازنده شما هستم (به نظر شما چگونه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 20:01
-
در ادامه یاداشت 28 فروردین(درددل)
شنبه 29 فروردینماه سال 1388 20:07
افرابن وخلاصه خامبه بارم از شه محل از شه سره : رو به چکل وقتی که در خنه وا بئیبو افتاب چش ر دی که سر بزو جان افتاب سرخ تش مثال بیه چاشت کرده پنجره راهی خنه دله شه جاوسته راست بیمه و شیمه نال سر یخچال او چشمه سر ر طهارت شیمه لینگ و سر جان مار شیردون به دست دیم به کلوم سر شه همراه گوگ لشت که خدا بیامرزی الو سن(علی حسین)...
-
در امتداد یادداشت 25فروردین (درددل)
جمعه 28 فروردینماه سال 1388 11:21
افرابن جان پیر بالا کلستی شه پلی بخاری په اتا شیش همیشه داشته اگه من یا که بیروز شیطونیجا اتا کم جان پیر رو هدابو اماره جدی یا شوخی پیر زوئه هنوزم مه یاد نشونه اتا شو انده خنده په دیوار روره زومی و کک و لل ر بهونه کردمی و جان پیر هم هر چی بیشتر بزوبو ایی ندوومبه امه خنده کجه دیه ونه شیش ر بدی بوییم جان من اصلا تکون...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1388 22:02
سلام در اینده نزدیک به دیدار شما میاییم فرشید
-
خانه دوست کجاست
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1388 20:55
-
درد دل
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1388 20:31
بنوم خدا روز و شو انه وشونه ته بلاره چش خوانه وشونه ته بلاره روزو شوو چش خو امه عمره مثل اوانه وشونه ته بلاره یادی از ان روزها (افرابن) اونگدارا پرچین په یواش یواش مثل افتاب مار شیمی تا پیر ندیبو اگه و با دست شیش سگ ر هاکردبو کیش باقی نیشته تن و په جان پیر بفره پشتی وقتی که عصبانی بییبو اتا ارب تن می ر سخ کرده و اسا...
-
ببین نعمت خدا را
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1388 14:24