روستایم ،ای اسطورة عشق سرزمین پاکیها چه بر سرت آمده دیگرکوچه باغ عطرعاطفه نمیدهند سرزمینم
از چه روح لطیف چشمه سارانت در سینه سای بی آلایش کوهساران خشکیده اند.سرزمینم آیا به خاطر می آوری
دوستیهای روزگار بر باد رفته راسفره های بی نان و دستهای بخشنده مردمان تنگدست وقلبهای رئوف .
آن روزهاچه با صفا بود شریر ماه شَر شَری او وای وایی نُن .روستایم چه شد صفای شبهای سرد زمستانت
و گرمای محفل
پر ازحکایت وخاطرات پیر مرداناز روزگار تلخ وشیرین پیچیدن دود چپقِ چاق شدةدست به دست گشته کنار
کرسیهای گرم ذغالی سرفه های پی در پی وممتدونفسی تازه کردن با تکیه کلامهای
خیر آقا …ببا جانا .قل قل سماورزغالی به جوش آمدة کنار سفرة شب چره های شیرین
سیب و توت وگردوعسل وپِشتاردوفتیرزردرنگ حلوای زمزمه های زیر لب پیرزنان چله به دست
خسته از حرفهای تکراری ادی ..وسته … بفرماین دستی سفره کنین. سر زمینم آیا به یادت هست
همت مردمان ساده ویکرنگدر فصل سبز
کاشتن وشکفتن فصل درودر گرمای دیمی زارِ گزرچال ومهرُن دیم فصل التماس کودکان احساس
در آرزوی ایستادن بر چپرهای خرمن گندم وجو روستایم آیا به خاطر می آوری آن روزهارا
که باآهنگ دلنوازآسیاب آبی (پلر دن) وعطرنان تنورستان های کوچکت
بوی عشق هم در کوچه پس کوچه و آسمانت می پیچید راستی چه شد نوای دلنشین گله های سحر خیز ِ
سینه کش کوهسارانت وصدای دلربای هی هی چوپانان بر بلندای قله های سر به فلک کشیده
با آوازهای شیرین محلی:
شِمِه مِن کوه به کوه صحرا به صحرا رفیـق و همـرهی نییه مــی همرا
می دل وی وَر دره فکرم شو و روز به وی هسته همون دلــدار تنها
عجب فصل باهــاری دارنـــه مَله زمیـن سبــزه زاری دارنـه مَله
دُهـــاله عسلک میلین و مـــزراع چه خوش گشت وگذاری دارنه مَله
یادش به خیر
روزگاری قلبها با نبض احساس تو می تپید و تو زیباترین معنای عشق بودی سرشاراز صفا وصداقت .اما
افسوس دیگر به خاطر نمی آوری دوستیهای روزگار بر باد رفته را تو مانده ای وکوچه های سرد ویخ زده
و مردمانی از یاد رفته یادش به خیر یادش به خیر
دیگر چه بگویم ؟؟////؟؟؟؟؟؟/////// فرشید
دیدگاه روانشناسان درباره تأثیر ایمان در کاهش اضطراب
کارشناسان معتقدند، در قرآن نیروی معنوی وجود دارد که در نفس انسان تأثیری شگرف بر جای میگذارد، این نیرو باعث بیداری وجدات و تیزی احساس و شعور و صیقل روح انسان میشود و ادراک و تفکرش را بیدار و بصیرتش را جلا میبخشد. به همین دلیل است که انسان پس از اینکه در معرض تأثیر قرآن قرار میگیرد، ناگهان تبدیل به انسانی میشود که گویا تازه آفریده شده است.
اخیراً، کوششهای زیادی در زمینه روان درمانی افرادی که دچار اضطرابهای شخصیتی هستند انجام شده است. در این زمینه، روشهای مختلفی برای روان درمانی به وجود آمده است، اما هیچ کدام، موفقیت مورد انتظار، درباره از بین بردن و یا پیشگیری از بیماریهای روانی را کسب نکرده است.
یکی از نخستین کسانی که مسأله تهاجم اضطرابها و بیماریهای مختلف روانی را مطرح کرد، ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس آمریکایی بود. او میگوید: ایمان، بدون شک موثرترین درمان اضطراب است.
وی اضافه میکند: ایمان، نیرویی است که باید برای کمک به انسان، در زندگی وجود داشته باشد، فقدان ایمان، زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختیهای زندگی اعلام می.
"کارل یونگ"، روانکاو میگوید: در طول سی سال گذشته، افراد زیادی از ملتهای مختلف جهان متمدن، با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کردهام، اما از میان بیمارانی که در نیمه دوم عمر خود به سر میبردند (یعنی از 35 سالگی به بعد) حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به یک آموزههای دینی در زندگی نباشد. فرد فرد آنها تنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند.
علاوه بر روانشناسان و روانکاوان، بسیاری از اندیشمندان معاصر غربی نیز این مساله را گوشزد میکنند که مشکل انسان معاصر، اساساً به نیاز وی به دین و ارزشهای معنوی برمیگردد. مثلا مورخ معروف "آرنولوتوین بی" میگوید: بحرانی که اروپاییان در قرن حاضر دچار آن شدهاند، اساساً به فقر معنوی آنها باز میگردد. او معتقد است که تنها راه درمان این فروپاشیدگی اخلاقی که غرب از آن رنج میبرد، بازگشت به دین است.